ايرج مصداقي صداي بازجويان و زندانبانان, يا صداي حقيقت؟
قسمت اول
سياوش جعفري
شما در قسمت اول مطالب زير را خواهيد خواند
راستي چرا؟
اصلي ترين اقدام سياسي و رواني او سياست شيطان سازي است.
حرفھاي صد بار تكرارشده وزارت اطلاعات را در ورژن جديد تكرار كند.
.“ماده واحده“ يك رژيم سنج واقعي
يك مبارزه مقدس
راستي چرا مصداقي خودش را به كوچه علي چپ ميزند؟
در 35 سال گذشته, هرگاه رژيم دربحرانھاي داخلي و بين المللي غرق ميشود, براي جلوگيري ازريزش بيشتر نيروھايش, به شيوه ھاي مختلف سعي ميكند, به دشمن اصلي خودش يعني شوراي ملي مقاومت و مجاھدين خلق ايران, به هرميزان كه بتواند ضربه بزند . اگر توانش را داشته باشد,ضربه نظامي و تروريستي دراشرف وليبرتي بزند واگر توانش را نداشته باشد , ضربه سياسي و يا تبليغاتي و رواني به تشكيلات مجاھدين بزند . زيرا متلاشي كردن تشكيلات مجاھدين, خوابھاي پنبهدانه اي است كه رژيم سالھاست, گه ، لپ لپ ميخورد وگاه دانه دانه.
اصلي ترين اقدام سياسي و رواني او سياست شيطان سازي است. سياستي كه ازسال 70 به بعد با خط, برگردندان برگ حقوق بشر عليه مقاومت ايران آغاز شد . رژيم اين سياست را تا امروز ادامهداده و درآينده نيز به اشكال مختلف, تاجايي كه بتواند, ادامه خواھد داد .
اين سياست ازآنجا ناشي ميشود كه , رژيم به دليل فقدان پايگاه اجتماعي, سياست تشديد سركوب مردم از يك طرف و انقباض هرچه بيشتر در درون حاكميت وصحنه بين المللي از طرف ديگررا,درپيش گرفته است. براي خامنه اي و سردمداران رژيم, بيش از هركس ديگر, روشن است كه,بطورديالكتيكي, نتيجه سياسي واجتماعي اين سياست, بالمال به جيب اپوزيسيون رژيم و بويژه,
آلترناتيو دموكراتيك مردم ايران يعني شوراي ملي مقاومت و مجاھدين خلق ايران سرازير ميشود.
به ھمين دليل رژيم ,با سياست شيطان سازي, سعي ميكند, هرميزان كه قادرباشد,مانع ريخته شدن نتايج سياسي واجتماعي آن ,به جيب مجاھدين بشود . كر ھماھنگ وزارت اطلاعات و تلاشھاي گسترده اش ,براي جلوگيري ازشركت ھموطنان و شخصيت ھاي خارجي به گردھمايي سالانه
مقاومت ايران در پاريس نيز درھمين راستا ميباشد . البته امسال اين مساله از اھميت ويژه اي براي رژيم برخوردار است . زيرا ,برخلاف سال 88 اكنون , مجاھدين ازليست تروريستي خارج شده اند و دوران سرنگوني است, تشكيل موسسان چھارم و يگانھاي ارتش آزايبخش درداخل شكل گرفته است وكوس رسوايي جنبش سبز بي ھزينه ھم عالمگير شده است .
ياد آوري اين نكته ھم ضروري است كه :اين سياست, بعد ازخارج شدن نام سازمان مجاھدين از ليست تروريستي اتحاديه اروپا و آمريكا, آن كارآيي سابق را ندارد, ولي رژيم ,از روي ناچاري آن را ادامه ميدھد.لجن نامه ايرج مصداقي در راستاي ھمين سياست شيطان سازي, ميباشد.
آنچه كه من ميخواھم دراين جا بحث كنم ,خط وزارت اطلاعات است, مساله ايرج مصداقي ويا
اسماعيل يغمايي ويا عاطفه اقبال وھمنشين بھار نيست . مساله يك كر ھماھنگ است كه ازطريق اين افراد وافراد ديگري كه آنھا را درفضاي مجازي ھمراھي ميكنند و پشت اين قضيه ھستند انجام ميشود. دراين جريان نقش يگان سايبري وزارت اطلاعات نيز بخوبي مشخص است . بنابراين من به مزدوران ياد شده فوق كاري ندارم, زيرا كه ارزش وقت گذاشتن ندارند.
واقعيت اين است كه, وزارت اطلاعات كه تاكنون از, ايرج مصداقي, درراستاي, خط 80 و 20
سود ميبرد. اكنون ,تعارفات را كنار گذاشته و, مامور نفوذي خود را علني كرده است. او را پا
بپاي, بد نام ترين و شناخته شده ترين مزدوران وزارت اطلاعات به ميدان فرستاده است, كه
حرفھاي صد بار تكرارشده وزارت اطلاعات را در ورژن جديد تكرار كند.
ھمين كار را رژيم ,درسرفصل خروج نام سازمان مجاھدين ازليست تروريستي آمريكا انجام داد. بطورناگھاني نام 37 نفر ازمزدوران مخفي وزارت اطلاعات را علني كرد. آنھا طي بيانه اي از آمريكا خواستند: نام سازمان مجاھدين را درليست تروريستي وزارت خارجه ابقا نمايد. تا آن موقع, بسياري از 37 نفر يادشده, مزدوري و وابستگيشان به وزارت اطلاعات مشخص نبود. خيلي ازآنھا تا آنموقع, موضع گيري علني عليه مجاھدين, نكرده بودند. ولي به دليل اھميت خروج نام مجاھدين از ليست تروريستي آمريكا وآثار و تبعات آن, رژيم ناچار شد كه آنھا را علني كرده و بسوزاند. اين يقينا محصول پيشرفت , خطوط مجاھدين بوده است.
راستش من از لجن نامه اخير ايرج مصداقي, خوشحال ھستم. زيرا كه او تضاد من و بسياري
ديگر ازھواداران مجاھدين, حتي برخي از زندانيان سياسي را حل كرد. تا قبل از نوشتن اين لجن نامه, ايرج مصداقي براي من و برخي ديگر ازدوستانم آنطور كه بايد وشايد شناخته شده نبود. نه قاطعانه, ميتوانستم بگويم كه او خط رژيم را ميرود و نه قاطعانه ميتوانستم بگويم كه او يك مخالف رژيم است .
“ماده واحده“ يك رژيم سنج واقعي
بنازم به اين مقاومت و مخصوصا آقاي مسعود رجوي كه با مواضعش, ھمه افراد و جريانھاي
وابسته به رژيم و اپوزيسيون نما ھا را وادار ميكند كه خودشان را تعيين تكليف كنند. منظورم
دراينجا بطورمشخص “ماده واحده“ مي باشد. موضعگيري درقبال, ماده واحده يك رژيم سنج واقعي است, شدت موضعگيري درقبال اين ماده, ميزان نزديكي به رژيم را افراد وجريانھا را ,برملا ميكند. اين ماده ,مارھاي پنھان شده را از لانه ھايشان, بيرون ميكشد. موضعگيري هرجريان ويا فرد,درمورد اشرف و ليبرتي, مھمترين شاخص تنظيم رابطه, با رژيم ميباشد .انحلال و نابودي وازبين بردن اشرف وليبرتي, نقطه اي است كه سياست ھاي رژيم و مزدوران خارج كشوريش و مماشات گراني مانند كوبلر به ھم نزديك ميشود. درست به ھمين دليل اشرف وليبرتي , جھبه مقدم و لبه جلويي نبرد ونوك مبارزه با رژيم ولايت فقيه مي باشد.
راستش , بعد ازلجن نامه ايرج مصداقي , من شناخت جديدي نسبت به درستي مواضع ,آقاي مسعود رجوي پيداكردم .به نظر من اگر,اگر, مسعود رجوي طي اين سالھاي پرمخاطره , مبارزه با ديكتاتوري ولايت فقيه , ھيچ كاري براي مبارزه مردم ايران, نكرده بود, ولي ھمين كه با مواضع راديكال خودش, و تيزكردن مرزبنديھا با رژيم ولايت فقيه و جناحھاي دروني آن, رژيم را مجبور ميكند كه مهره ھايش را يكي يكي, بسوزاند و بدينوسيله صفوف انقلاب, از لوث عناصر وابسته و گرگھاي درلباس ميش, پاك بشود, بزرگترين خدمت را به تاريخ مبارزات مردم ايران درگذشته و درآينده كرده است .
به اين خاطر, من دستش را ميبوسم و برگونه ھايش هرجا كه ھست از راه دور بوسه ميزنم و
ازخداوند ميخواھم كه هركجا, ھست به سلامت داردش. مسعود رجوي طي اين سالھا يكي از
ھنرھايش, اين بوده است كه, ماسكھاي پاسداران سياسي رژيم را با هر باندرولي,برميدارد وچهره
واقعي آنھا را به نمايش ميگذارد. علت ھمه كينه ھا نسبت به مسعود رجوي ھم درھمين جانھفته
است.
حرف آنھا با مسعود رجوي اين است كه چرا اين قدر سرسخت و مقاوم درمقابل اين رژيم جنايتكارايستاده اي , چرا راه مماشات را گرفته اي و به راه حل دموكراتيك وانقلابي را درپيشگرفته اي ؟ چرا ميگويي افعي كبوتر نمي زايد ؟ نه خير افعي كبوتر كه ھيچ بلبل وقناري ھم ميزايد. چرا شعارميدھيد كه ما زن ومرد جنگيم بجنگ تا بجنگيم ؟ولي چون كه زدن اين حرفھا آبروي آنھا وماھيت رژيمي بودن آنھا را مشخص ميكند, ناچار به سياست شيطان سازي پناه ميبرند.
درمقابل اين سرسختي و راديكاليسم درجنگ با رژيم جنايتكار ولايت فقيه ,پاسداران سياسي ,دود و دم راه مي اندازند و فضا را غبار آلود وپرابھام ميكنند, تا براي رژيم فرصت بقا بخرند. البته بنا به منطق تكامل, پس ازمدتي كوتاه, خوار و خفيف شده و ميسوزند و از دور خارج ميشوند.
ايرج مصداقي,با “ماده واحده“ مجبورشد كه, ماسك صورتش را بردارد و چهره اي را طي كه
سالھا, با صد من سرخاب و سفيداب, “دفاع از حقوق زندانيان سياسي“, رنگ آميزي كرده بود , را عريان كند. ازاين بابت بايد خوشحال بود .
يك مبارزه مقدس
اين كه مردم ايران ترفندھاي جديد, رژيم وعوامل گوناگون را ميشناسند و ھوشيار ميشوندبسيارمبارك و نشاندھنده پيشرفت مبارزه و تيزترشدن مرزبنديھا است. افشاي عوامل ناشناخته رژيم پابپاي مبارزه با رژيم جنايتكار آخوندي , يك مبارزه مقدس است . مبارزه اي كه , تا سرنگونياين رژيم هرچه بيشتر بايد ادامه پيداكند.اين يك كار اضافي نيست, اين يك مبارزه انحرافي نيست ,اين كار تعطيل بردار نيست. اين كار دربردن رژيم آخوندي نيست. بلكه اين مبارزه مقدس, عينمبارزه با رژيم ولايت فقيه است و درواقع آن روي سكه مبارزه با ارتجاع ھار و وحشي آخونديمي باشد.
عمل ايرج مصداقيھا , پيش بردن سياست شيطان سازي و ترور شخصت, بزرگترين نيروي سازمانيافته رژيم, آن روي سكه اعدامھا و شكنجه ھاي مردم درداخل ايران است كه ھدفي جز سرپا نگه داشتن اين رژيم ندارد .
درسال 2005 وقتي 4 جلد كتاب ايرج مصداقي به نام « نه زيستن نه مرگ » خواندم ، مقاله اي به نام«درخانه اگركس است يك حرف بس است » نوشتم . اين مقاله را در انتھاي ھمين نوشته ملاحظه خواھيد كرد.
نبايد مرعوب دود ودمھاي وزارت اطلاعات شد
وقتي 4 جلد كتاب او را ميخواندم , بارھا به نظرم ميرسيد كه , , خط 80 و 20 وزارت اطلاعات را بشكلي ظريف دركتابش, دنبال ميكند . درحين خواندن كتاب, گاه او را دوست ميديدم و گاه دشمن .باور كنيد صد ھا بار اين احساس را داشتم, ولي اين شھامت را نداشتم بگويم كه او بايد يك مامور وزارت اطلاعات باشد. ازشما چه پنھان, الان كه به گذشته نگاه ميكنم , مي بينم,جنگ رواني و دود ودمھاي وزارت اطلاعات كه ميگفت هركس به مجاھدين انتقاد كند, به او مارك وزارت اطلاعات ميزنند, دراين عدم بيان, نقش داشته است. ولي امروز به خوبي لمس ميكنم كه اين يك حربه وزارت اطلاعات است براي اين كه مامورانش را حفظ كند و درميان اپوزيسيون جا بزند. درحالي كه درافشاي ماموران رنگارنگ , وزارت اطلاعات ازھيچ ماركي نبايد هراسيد ومرعوب جو وفضا يي كه آنھا درست ميكنند, شد .
سالھا قبل, مقاله اي از علي پاك كه مدتي به خدمت وزارت اطلاعات درآمده بود و بعد به افشاگري عليه وزارت اطلاعات پرداخته بود, خواندم كه, وزارت اطلاعات به عواملش آموزش ميداده است كه, ھمه جا خودتان را بعنوان “منتقد مجاھدين“ معرفي كنيد. من اين را ميدانستم ولي ازآنجا كه ايرج مصداقي , نقش خودش را خوب بازي كرده بود , درمورد او ترديد ميكردم .
بعد از خواندن لجن نامه مصداقي , احساس كردم كه تمامي ابھامات و سوالاتم, برطرف شد.
اگر آن مقاله را كه در انتھاي اين نوشته آمده است را بخوانيد, مي بينيدكه سرتا پا, ازھمين تناقضرنج مي برد. آنچه كه باعث ابھام ميشود, ھمان سياست 80 و 20 است كه ايرج مصداقي اكنونبراي دربردن خودش, تلاش ميكند,آن را نفي كند. درحالي كه او خودش يكي ازنمونھاي بارز ھمين سياست ميباشد. البته در دوران سرنگوني رژيم , آخوندھا چوب حراج را به اموالشان زده اند و اكنون به قول آقاي جاويد تهراني اين نسبت را به 98 به 2 تقليل داده اند. مصداقي با سياست فرار به جلو و با منطق آي دزد آي دزد ,وسياست دادن ديگران دم تيغ , ميخواھد ,خودش را در ببرد مينويسد:
“من نديده ام کسانی را که مزدور رژيم باشند و 80 درصد به رژيم بزنند و 20 درصد به مجاھدين، اگر يک نفر را با چنين مختصاتی نام برديد من قبول می کنم. آنقدر دستتان خالی است که احتمالاً مجبوريد، به عاطفه اقبال يا اسماعيل وفا يغمايی وھمنشين بھار و انسان ھای شريفی که تنھامنتقد شما ھستند اشاره کنيد.“
راستي چرا مصداقي خودش را به كوچه علي چپ ميزند؟ وميخواھد چنين وانمود كند كه اين سياست, اصلا ربطي به او ندارد .لازم نيست راه دوري برود, اگر آينه را جلوخودش بگذارد, يكي از دانه درشتھاي آنھا را مشاھده خواھد كرد .
موضعگيري افراد را ابتدا بايد سياسي وطبقاتي د يد .
متاسفانه, درمقاله قبلي من, به جاي اين كه مطالب ايرج مصداقي را سياسي و اجتماعي كنم و اين كه درپشت اين ديدگاه ھا, چه خط و نظريه اي و خاستگاه طبقاتي خوابيده است ؟ خط ونظريه اي كه مانند دانه ھاي يك تسبيح پشت ھم قرارميگيرد .اين خط درلابلاي مطالب به نحوي القاء ميشودكه خواننده درمرحله اول متوجه نميشود, 80 درصدعليه رژيم ذھن خواننده راميگيرد. ولي ھدف نويسنده 20 درصد است - او را تحليل فردي و خصلتي ميكردم. اين درست است كه هرفرد يكسري خصوصيات دارد ولي وقتي كه به يك دستگاه نظري ميرسيم ديگر, خصوصيات فردي تعيين كننده نيست. البته اين چيزي بود كه ايرج مصداقي و برخي ازھمپالكي ھا و سربازان گمنام امام زمان درتبليغ آن نقش داشتند.آنھا تبليغ ميكردند كه : او يك فرد تند خو و عصباني و حتي نامتعادل است, اين حرفھارا او, از روي عصبانيت ميزند, او خود بزرگ بين وعقده اي است , كه كسي خط و ديدگاه او رابرملا نكند
ادامه دارد
در هفت قسمت تهيه گرديده وارائه شده است.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen